روانشناسی غیرطبیعی شاخه ای از روانشناسی است که به آسیب شناسی روانی و رفتارهای غیرعادی، اغلب در زمینه بالینی می پردازد. این اصطلاح طیف وسیعی از اختلالات را شامل می شود، از افسردگی گرفته تا اختلال وسواس فکری-اجباری (OCD) و اختلالات شخصیت. مشاوران، روانشناسان بالینی و روان درمانگران اغلب به طور مستقیم در این زمینه کار می کنند.
اصطلاح غیر طبیعی خود موضوع بحث قابل توجهی است. "عادی" دقیقا چیست و چه کسی باید تصمیم بگیرد؟ هنجارهای اجتماعی که اغلب برای تعیین اینکه چه چیزی نرمال در مقابل غیرعادی است استفاده می شود نیز می تواند در طول زمان تغییر کند، بنابراین تعیین یک تعریف استاندارد ساده یا سرراست نیست.
این مقاله روانشناسی غیرطبیعی چیست و موضوعات مختلف مورد مطالعه این حوزه از روانشناسی را مورد بحث قرار می دهد. همچنین چگونگی تعریف نابهنجاری و برخی از انتقادات روانشناسی غیرطبیعی را پوشش می دهد.
روانشناسی غیرطبیعی بر الگوهای احساسات، افکار و رفتار تمرکز می کند که می تواند نشانه های یک وضعیت سلامت روان باشد. به جای تمایز بین عادی و غیرعادی، روانشناسان در این زمینه بر سطح پریشانی که رفتارها، افکار یا احساسات ممکن است ایجاد کنند تمرکز می کنند.
اگر رفتاری مشکلاتی را در زندگی فرد ایجاد کند یا برای افراد دیگر مخل باشد، آنگاه این یک رفتار «غیر طبیعی» خواهد بود. در چنین مواردی، رفتار ممکن است به نوعی مداخله در سلامت روان نیاز داشته باشد.
راه های مختلفی برای تعریف ناهنجاری وجود دارد، اما معمولاً ویژگی های زیر وجود دارد:
رفتار غیر طبیعی به ندرت رخ می دهد. با این حال، نادر بودن آماری به تنهایی تعریف کافی نیست. برخی از رفتارهای سالم، مطلوب و مفید نیز به ندرت رخ می دهند. و سایر رفتارها یا ویژگی های غیر معمول هیچ تاثیری بر نحوه رفتار یا عملکرد یک فرد ندارد. بنابراین فقط به این دلیل که چیزی غیرعادی یا غیر معمول است به این معنی نیست که آن را غیرعادی تعریف می کنیم.
رفتار غیرعادی باعث ایجاد ناراحتی می شود. این رفتارها ممکن است فرد را آزار دهد یا برای دیگران ناراحت کننده و مختل کننده باشد.
رفتار غیرعادی بر توانایی فرد برای عملکرد تأثیر می گذارد. افرادی که این رفتارها را نشان می دهند ممکن است برای عملکرد عادی در زندگی روزمره خود دچار مشکل شوند، که می تواند بر روابط، کار، مدرسه و زندگی خانه آنها تأثیر بگذارد.
رفتار غیرعادی مخل اجتماعی است. ممکن است هنجارهای اجتماعی را نقض کند و عملکرد افراد در محیط های اجتماعی و حفظ روابط اجتماعی را دشوار کند.
در روانشناسی غیرعادی دیدگاه های مختلفی وجود دارد. در حالی که برخی از روانشناسان یا روانپزشکان ممکن است بر یک دیدگاه واحد تمرکز کنند، بسیاری از متخصصان سلامت روان از عناصری از چندین حوزه برای درک بهتر و درمان اختلالات روانی استفاده می کنند.
رویکرد روانکاوی
این دیدگاه ریشه در نظریه های زیگموند فروید دارد. رویکرد روانکاوانه نشان می دهد که بسیاری از رفتارهای غیرعادی از افکار، خواسته ها و خاطرات ناخودآگاه سرچشمه می گیرند.
درمانگرانی که از این رویکرد استفاده می کنند معتقدند که با تجزیه و تحلیل خاطرات، رفتارها، افکار و حتی رویاها، افراد می توانند برخی از احساساتی را که منجر به رفتارهای ناسازگار و پریشانی شده است، کشف کنند و با آنها مقابله کنند.
رویکرد رفتاری
این رویکرد به روانشناسی نابهنجار بر رفتارهای قابل مشاهده متمرکز است.3 در رفتار درمانی، تمرکز بر تقویت رفتارهای مثبت است نه تقویت رفتارهای ناسازگار.
رویکرد رفتاری فقط خود رفتار را هدف قرار می دهد، نه علل زمینه ای. هنگامی که با رفتار غیرعادی سروکار دارد، یک رفتار درمانگر ممکن است از راهبردهایی مانند شرطی سازی کلاسیک و شرطی سازی عامل برای کمک به حذف رفتارهای ناخواسته و آموزش رفتارهای جدید استفاده کند.
رویکرد پزشکی
این رویکرد به روانشناسی غیرطبیعی بر علل بیولوژیکی بیماری های روانی تمرکز دارد و بر درک علت زمینه ای اختلالات، که ممکن است شامل وراثت ژنتیکی، بیماری های جسمی مرتبط، عفونت ها و عدم تعادل شیمیایی باشد، تاکید دارد. درمان های پزشکی اغلب ماهیت دارویی دارند، اگرچه دارو اغلب همراه با برخی از انواع روان درمانی استفاده می شود.
رویکرد شناختی
رویکرد شناختی به روانشناسی غیرطبیعی بر این تمرکز دارد که چگونه افکار، ادراکات و استدلال درونی به اختلالات روانی کمک می کنند. درمانهای شناختی معمولاً بر کمک به فرد برای تغییر افکار یا واکنشهای خود تمرکز میکنند.
همچنین ممکن است شناخت درمانی همراه با روش های رفتاری در تکنیکی به نام درمان شناختی رفتاری (CBT) مورد استفاده قرار گیرد.
موضوعات اصلی در روانشناسی نابهنجار مطالعه، درک، تشخیص، درمان و پیشگیری از اختلالات روانی است. اختلالات روانشناختی به عنوان الگوهایی از علائم رفتاری یا روانشناختی تعریف می شود که بر بخش های مختلف زندگی تأثیر می گذارد. این شرایط برای فردی که علائم را تجربه می کند ناراحتی ایجاد می کند.
"راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی" توسط انجمن روانپزشکی آمریکا (APA) منتشر شده است و توسط متخصصان سلامت روان برای اهداف مختلف استفاده می شود. این راهنما شامل فهرستی از اختلالات روانپزشکی، کدهای تشخیصی، اطلاعات مربوط به شیوع هر اختلال و معیارهای تشخیصی است. برخی از دسته بندی های اختلالات روانی عبارتند از:
اختلالات اضطرابی مانند اختلال اضطراب اجتماعی، اختلال هراس و اختلال اضطراب فراگیر
اختلالات خلقی، مانند افسردگی و اختلال دوقطبی
اختلالات عصبی رشدی، مانند ناتوانی ذهنی یا اختلال طیف اوتیسم
اختلالات عصبی شناختی از جمله هذیان
اختلالات شخصیت مانند اختلال شخصیت مرزی، اختلال شخصیت اجتنابی و اختلال شخصیت وسواسی-اجباری
اختلالات مصرف مواد
رشته روانشناسی نابهنجار خالی از انتقاد نیست. علاوه بر بحث هایی که در مورد استفاده از خود اصطلاح «غیر طبیعی» وجود دارد، برخی معتقدند که این حوزه دارای یکسری کاستی است.
به ویژه برخی احساس می کنند که این منطقه به افراد آسیب پذیر و تحت ستم انگ می زند. منتقدان همچنین پیشنهاد میکنند که حوزه روانشناسی غیرعادی به آسیبشناسی تغییرات عادی در رفتار انسان تمایل دارد.
برخی همچنین پیشنهاد میکنند که رویکرد پزشکی به بیماری روانی اغلب تنها بر تعیینکنندههای بیولوژیکی و ژنتیکی پریشانی تمرکز میکند تا دیدگاهی جامعتر.5 همچنین این واقعیت را در نظر نمیگیرد که تفاوتهای فرهنگی عمده در آنچه طبیعی و غیرطبیعی تلقی میشود وجود دارد. .
فوق العاده و بی نظیر هستید
نظر لطف شماست